درباره عذرا محمدی

عذرا (Azra)محمدی هستم. زاده ی گرم‌ترین ماه سال در جنوب ایرانِ زیبا. دانش آموخته ی جامعه شناسی از دانشگاه شیراز و تهران. سالها در حوزه های مختلف اجتماعی، عاشقانه، مطالعه و تحقیق داشته ام. در سالهایی که در کار پژوهش فعال تر بودم، گاهی برای فرار از خستگی جسم و ذهن، سراغ شنا ، بدنسازی، ... و به ویژه نقاشی می رفتم. درمان بسیار خوبی بود. اما همیشه دوست داشتم مهارت‌هایی در آرامش ذهن و جسم کسب کنم که در آنِ نیاز، در اختیارم باشد

ماجرای من و یوگا عجیب است (البته به نظر خودم!). مدتها درباره اش می شنیدم اما بعدها فهمیدم داده ها اشتباه بوده. مثل اینکه می شنیدم یوگا نوعی آیین است و آموزشهای خاصی از ادیان و فرهنگهای عجیب برای تربیت روح دارد و ... پس سراغش نمی رفتم

اما اوایل دهه‌ی ۹۰بود که در دوره ی خاصی از زندگی و از ناچاری نداشتن راه آرامش بخشی، مرکز تخصصی یوگا در نزدیکی محل زندگیم پیدا کردم و با ترسی پنهان که چه خواهد شد، ثبت نام کردماصلا چیز عجیبی نبود! ترم بعد با مربی دیگری کلاس گرفتم با این خیال که احتمالا مربی قبلی یا ماهر نبوده یا خیلی اهل حرف زدن نبوده؛ ولی در نهایت نتیجه یکی بود. ذهن من در قضاوت و یافتن نشانه هایی برای شناخت های خودش بود و یوگا، فارغ از من، مجموعه حرکات فیزیکی و تنفسی بود که هر چه با تمرکز بیشتر انجام می دادی، به جسم و روان قدرتمندتر، آرام تر و در هماهنگی بیشتر می رسیدی.

من از سال ۹۲، به خاطر شرایط زندگیم، بسیار در سفر بودم و کمتر فرصت ادامه ی روال معمول زندگی داشتم. اما عجیب که اگر جایی حتی یک ماه هم ساکن می شدم، اولین کارم ثبت نام در یک کلاس یوگا بود. به همین دلیل کلاس مربیان زیادی را تجربه کردم و البته سبک های مختلف هم. انگار ناخودآگاه، آموختن بیشتر و بیشتر از یوگا، هدف محوری ذهنم شده بود. تا سال ۹۶که با مرکز یوگای جامع سینا آشنا شدم. مجموعه ای که از ابتدا به نظرم بسیار سیستماتیک آمد با مربیان کارآزموده ی آگاه که هم بر توسعه ی قوای جسمی و روانی پرتوجو تمرکز داشت هم بر دانش افزایی او

در سال ۹۹، وقتی مرکز یوگای جامع سینا، برنامه تربیت کمک مربی اعلام کرد، با شوق بسیار وارد شدم. استاد سینا صمیمی در دو سال آموزش پیوسته دوره های تربیت کمک مربی و مربی برای من و هم شاگردیهایم، بی نهایت آموزه ها داشت که برای فهم و درونی شدنش سالها تمرین و تمرکز باید داشت. سپاس استاد سینا.به لطف ایشان و همه ی مربیان عزیزم در مرکز یوگای جامع سینا، از ۱۴۰۰تاکنون با مدرک مربیگری درجه سه از فدراسیون ورزش‌های همگانی، در آن مرکز تجربه کمک مربیگری و مربیگری داشته ام.

 وقتی به امروز نگاه می کنم، می بینم در جهان علایقم، همه چیز متاثر از یوگاست. همچنان فعالیت پژوهش اجتماعی دارم اما بسیار متفاوت از قبل. هم دغدغه هایم هم نگاهم به حل مسآله هم روش اجرایی راهکارها، عجیب فرق کرده. به کودکان و بزرگسالان نقاشی آموزش می دهم و هر جا یکی از آنها از نابلدی و سختی می گوید، سریع به زبانم می آید " بله! کار سختی است ولی تو انجام می دهی" و جالب که درست انجام می دهد. یوگا پذیرش است و همواره تمرکز بر آغاز حال.

از عشقهای اصیل و جاندار من، کودکان، شعر، طبیعت و سفر در آن است. چه خوشبختم که یوگای جامع سینا به من فرصت یوگا با کودکان را هم داده است. آگاهی و تمرکز کودکان به جسم شان، احساساتشان، نیازهایشان همیشه برایم بهت آور است. با آنها بسیار شادی می کنم و وقتی از حال و خواست شان می گویند، راستی، روانی و پاکی احوالشان گویی معیار سنجشی برای نگاه به درون خودم است. وقتی برای شاواسانا یا پرانایاما، چشم هایشان را می بندند، به معنای واقع در " اتحاد" جسم و روح غرق می شوند و من گاهی در سکوت وجودشان در عین تمام حرکات جسم شان، وجودم می لرزد که آیا ما هم می توانیم دوباره این اتحاد را باز یابیم!؟ 

 

همیشه شکرگزار جهانی باشیم که ما را به سمت یافتن و درک یوگا هدایت می کند